درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ
جمعه 6 خرداد 1390برچسب:عزراعیل, :: 1:18 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

روزی به عزراعیل فرمان رسید كه جان پادشاهی قدرتمند را بگیر و چنین شد.در آن حال فرشته گان به عزراعیل عرض كردند:تا كنون شده جان انسانی را بگیری و نارحت شوی؟عزراعیل گفت:روزی در بیابانی سوزان كودكی شیر خوار با مادر خود راه گم كرده بودند.فرمان رسید جان مادر را بگیر و كودك را رها كن.چنین كردم،در آن حال دلم به حال آن كودك سوخت. فرشتگان عرض كردند:ای عزراعیل این پادشاه قدرتمند كه جانش را گرفتی همان كودكی بود كه در بیان تنها رها كردی....


 


 



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 43 صفحه بعد

 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب