متن و ترجمه باب شانزدهم از صحیفه سجادیه
 
درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ

اَللَّهُمَّ یا مَنْ بِرَحْمَتِهِ یَسْتَغیثُ الْمُذْنِبُونَ، وَ یا مَنْ اِلى‏
بارخدایا، اى که گناهکاران به رحمتت فریارسى مى‏کنند، و اى که بیچارگان
ذِکْرِ اِحْسانِهِ یَفْزَعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ یا مَنْ لِخیفَتِهِ یَنْتَحِبُ
به یادآورى احسانت پناه مى‏برند، اى که خطاکاران از بیم تو به شدت
الْخاطِئُونَ، یا اُنْسَ کُلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَریبٍ، وَ یا فَرَجَ کُلِّ
گریه مى‏کنند، اى همدم هر وحشت‏زده دور از وطن، اى گشایش هر

مَکْرُوبٍ کَئیبٍ، وَ یا غَوْثَ کُلِّ مَخْذُولٍ فَریدٍ، وَ یا عَضُدَ
اندوهگین دل‏شکسته، اى فریادرس هر درمانده تنها، اى مددکار
کُلِّ مُحْتاجٍ طَریدٍ، اَنْتَ الَّذى وَسِعْتَ کُلَّ شَىْ‏ءٍ رَحْمَةً
هر محتاج رانده شده، تویى که رحمت و دانشت همه چیز را فرا


وَعِلْماً، وَاَنْتَ الَّذى جَعَلْتَ لِکُلِّ مَخْلُوقٍ فى نِعَمِکَ سَهْماً،
گرفته، تویى که هر آفریده را از نعمتهایت بهره‏اى مقرر فرموده‏اى،
وَ اَنْتَ الَّذى عَفْوُهُ اَعْلى‏ مِنْ عِقابِهِ، وَ اَنْتَ الَّذى تَسْعى‏
تویى که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تویى که مهرت پیشاپیش
رَحْمَتُهُ اَمامَ غَضَبِهِ، وَ اَنْتَ الَّذى عَطآؤُهُ اَکْثَرُ مِنْ مَنْعِهِ،
غضبت در حرکت است، و تویى که عطایت از منعت بیشتر است،
وَ اَنْتَ الَّذِى اتَّسَعَ الْخَلآئِقُ کُلُّهُمْ فى وُسْعِهِ، وَ اَنْتَ الَّذى
و تویى که پهنه رحمت و مهرت همه آفریدگان را فراگرفته، و تویى که چون
لایَرْغَبُ فى جَزآءِ مَنْ اَعْطاهُ، وَاَنْتَ الَّذى لایُفْرِطُ فى عِقابِ
نعمت به کسى مرحمت کنى چشم پاداش از او ندارى، و تویى که در کیفر عاصیان
مَنْ عَصاهُ، وَ اَنَا یا اِلهى، عَبْدُکَ الَّذى اَمَرْتَهُ بِالدُّعآءِ فَقالَ:
از اندازه نمى‏گذرى، و من، اى خداى من، آن بنده توام که او را به دعا فرمان دادى پس


لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ، ها اَنَاذا، یارَبِّ مَطْرُوحٌ بَیْنَ یَدَیْکَ،
لبّیک و سَعْدَیْکَ گفت و فرمانت را بجاى آورد، اینک منم اى پروردگار من که در پیشگاهت به خاکسارى درافتاده‏ام،
اَنَا الَّذى اَوْقَرَتِ الْخَطایا ظَهْرَهُ، وَاَنَا الَّذى اَفْنَتِ الذُّنُوبُ
منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهى
عُمُرَهُ، وَاَنَا الَّذى بِجَهْلِهِ عَصاکَ وَلَمْ تَکُنْ اَهْلاً مِنْهُ لِذاکَ.
برده، و منم که از سر جهالت تو را نافرمانى کرده‏ام در صورتى که تو شایسته این نبودى‏که من چنین کنم.
هَلْ اَنْتَ یااِلهى، راحِمٌ مَنْ دَعاکَ فَاُبْلِغَ فِى‏الدُّعآءِ؟ اَمْ اَنْتَ
اى خداى من، آیا اگر کسى تو را بخواند بر او رحمت مى‏آورى تا در دعا بکوشم؟ یا کسى را که
غافِرٌ لِمَنْ بَکاکَ فَاُسْرِعَ فِى الْبُکآءِ؟ اَمْ اَنْتَ مُتَجاوِزٌ عَمَّنْ عَفَّرَ
به درگاهت بنالد مى‏آمرزى تا در گریه شتاب نمایم؟ یا از کسى که از سرِ فروتنى صورت به خاک درگاهت


لَکَ وَجْهَهُ تَذَلُّلاً؟ اَمْ اَنْتَ مُغْنٍ مَنْ شَکا اِلَیْکَ فَقْرَهُ تَوَکُّلاً؟
بساید درمى‏گذرى؟ یا کسى را که به پیشگاهت از سرِاعتماد از فقر و ندارى خود شکوه کند بى‏نیاز مى‏گردانى؟
اِلهى لاتُخَیِّبْ مَنْ لایَجِدُ مُعْطِیاً غَیْرَکَ، وَلاتَخْذُلْ مَنْ
اى خداى من، آن را که جز تو عطا کننده‏اى نمى‏یابد ناامید مکن، و کسى را که از
لایَسْتَغْنى عَنْکَ‏بِاَحَدٍ دُونَکَ. اِلهى فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ،
تو به غیر تو بى‏نیاز نمى‏شود بى‏یارى مگذار. خداى من، پس بر محمد و آلش درود فرست،
وَ لاتُعْرِضْ عَنّى وَ قَدْ اَقْبَلْتُ عَلَیْکَ، وَ لاتَحْرِمْنى وَ قَدْ رَغِبْتُ
و اکنون که به تو روى آورده‏ام از من روى مگردان، و در حالى که دل به تو داده‏ام محرومم
اِلَیْکَ، وَلاتَجْبَهْنى بِالرَّدِّ وَقَدِ انْتَصَبْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ، اَنْتَ
منما، و اکنون که در درگاهت به پاى ایستاده‏ام دست رد به سینه‏ام مزن. تویى

الَّذى وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِالرَّحْمَةِ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
که ذات خود را به رحمت و مهر توصیف کرده‏اى، پس بر محمد و آلش درود فرست،
وَارْحَمْنى، وَاَنْتَ الَّذى سَمَّیْتَ نَفْسَکَ بِالْعَفْوِ، فَاعْفُ
و بر من رحمت آور، و تویى آن که خود را خطابخش نامیده‏اى، پس مرا عفو
عَنّى. قَدْ تَرى‏، یا اِلهى، فَیْضَ دَمْعى مِنْ خیفَتِکَ، وَ وَجیبَ
کن، بى‏شک مى‏نگرى اى خداى من، از خوفت جریان اشکم را، و از ترست
قَلْبى مِنْ خَشْیَتِکَ، وَانْتِقاضَ جَوارِحى مِنْ هَیْبَتِکَ، کُلُّ
پریشانى دلم را، و از هیبتت لرزش اعضایم را، این همه
ذلِکَ حَیآءٌ مِنْکَ لِسُوءِ عَمَلى، وَ لِذاکَ خَمَدَ صَوْتى عَنِ
از شرمسارى من به خاطر سوء رفتار من است، و به همین خاطر از شدّت زارى به درگاهت صدایم


الْجَأْرِ اِلَیْکَ، وَکَلَّ لِسانى عَنْ مُناجاتِکَ. یااِلهى، فَلَکَ‏الْحَمْدُ،
فرو خفته، و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده. اى خداى من، سپاس تو را،
فَکَمْ مِنْ عآئِبَةٍ سَتَرْتَها عَلَىَّ فَلَمْ تَفْضَحْنى، وَکَمْ مِنْ ذَنْبٍ
چه بسا عیبها که بر من پوشاندى و مرا به میدان افتضاح و رسوایى نکشاندى، و بسا گناهان مرا که
غَطَّیْتَهُ عَلَىَّ فَلَمْ تَشْهَرْنى، وَکَمْ مِنْ شآئِبَةٍ اَلْمَمْتُ بِها
مستور داشتى و به آنم مشهور ننمودى، و بسا بدیها و پلیدیهاى من که
فَلَمْ تَهْتِکْ عَنّى سِتْرَها، وَلَمْ تُقَلِّدْنى مَکْرُوهَ شَنارِها، وَلَمْ تُبْدِ
پرده آنها ندریدى، و حلقه ننگ آن زشتى‏ها بر گردنم نیفکندى، و زشتى‏هاى
سَوْ اتِها لِمَنْ یَلْتَمِسُ مَعآئِبى مِنْ‏جیرَتى، وَ حَسَدَةِ نِعْمَتِکَ عِنْدى،
گناهم را نزد همسایگانى که درپى عیوب منند، و حسودانى که خواهان زوال نعمتت ازمنند آشکار ننمودى،
ثُمَّ لَمْ یَنْهَنى ذلِکَ عَنْ اَنْ جَرَیْتُ اِلى‏ سُوءِ ما عَهِدْتَ مِنّى!! فَمَنْ
ولى این الطاف تو مرا از گرایش به بدیهایى که از من سراغ دارى باز نداشت!! پس اى خداى من،


اَجْهَلُ مِنّى، یا اِلهى، بِرُشْدِهِ؟ وَمَنْ اَغْفَلُ مِنّى عَنْ حَظِّهِ؟ وَمَنْ
نادان‏تر از من به صلاح کار خود کیست؟ و غافل‏تر از من به نصیب و حظّ خویش کدام انسان است؟ و چه کسى
اَبْعَدُ مِنّى مِنِ‏اسْتِصْلاحِ نَفْسِهِ حینَ اُنْفِقُ ما اَجْرَیْتَ عَلَىَّ مِنْ
از من از اصلاح نفس خویش دورتر است آنگاه که تمام نعمت‏هائى را که به من لطف
رِزْقِکَ فیما نَهَیْتَنى عَنْهُ مِنْ مَعْصِیَتِکَ؟ وَمَنْ اَبْعَدُ غَوْراً فِى الْباطِلِ،
مى‏کنى در امورى که مرا از آن نهى فرموده‏اى صرف مى‏کنم؟ و چه کسى بیش از من در غرقاب باطل فرو رفته،
وَاَشَدُّ اِقْداماً عَلَى السُّوءِ مِنّى حینَ اَقِفُ بَیْنَ دَعْوَتِکَ وَ دَعْوَةِ
و بر اقدام به گناه پیشتاز شده آنگاه که میان دعوت تو و دعوت شیطان
الشَّیْطانِ فَاَتَّبِعُ دَعْوَتَهُ عَلى‏ غَیْرِ عَمىً مِنّى فى مَعْرِفَةٍ بِهِ، وَلانِسْیانٍ
توقف مى‏کنم و با آنکه او را بخوبى مى‏شناسم و وضع او از یاد من نرفته دعوت او را


مِنْ حِفْظى لَهُ؟ وَاَنَا حینَئِذٍ مُوقِنٌ بِاَنَّ مُنْتَهى‏ دَعْوَتِکَ اِلَى الْجَنَّةِ،
پیروى مى‏کنم؟ در صورتى که مى‏دانم عاقبت دعوت تو به سوى بهشت،
وَمُنْتَهى‏ دَعْوَتِهِ اِلَى النّارِ. سُبْحانَکَ ما اَعْجَبَ ما اَشْهَدُ بِهِ عَلى‏
و سرانجام دعوت او به سوى آتش جهنم است، اى پاک خداى من، چه شگفت‏انگیز است که به زیان خود
نَفْسى! وَاُعَدِّدُهُ مِنْ مَکْتُومِ اَمْرى! وَاَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ
شهادت مى‏دهم! و امور نهان خود را شماره مى‏نمایم! و شگفت‏آورتر از آن
اَناتُکَ عَنّى، وَاِبْطآؤُکَ عَنْ مُعاجَلَتى، وَ لَیْسَ ذلِکَ مِنْ
بردبارى تو از من، و درنگت از مؤاخذه سریع من است، و علّتش این نیست که من در آستان تو
کَرَمى عَلَیْکَ، بَلْ تَاَنِّیاً مِنْکَ لى، وَ تَفَضُّلاً مِنْکَ عَلَىَّ لِأَنْ
انسانى بزرگوارم، بلکه از روى مداراى تو با من و تفضّل تو بر من است، تا مگر از


اَرْتَدِعَ عَنْ مَعْصِیَتِکَ الْمُسْخِطَةِ، وَاُقْلِعَ عَنْ سَیِّئاتِىَ
نافرمانى تو که خشم‏انگیز است باز ایستم، و خود را از گناهانى که
الْمُخْلِقَةِ، وَ لِأَنَّ عَفْوَکَ عَنّى اَحَبُّ اِلَیْکَ مِنْ عُقُوبَتى، بَلْ
آبرویم را مى‏برد بازدارم، و از آن روست که گذشتت را از من بیش از کیفرم دوست دارى، وگرنه
اَنَا، یااِلهى، اَکْثَرُ ذُنُوباً، وَاَقْبَحُ اثاراً، وَاَشْنَعُ اَفْعالاً، وَاَشَدُّ
اى خداى من، گناهانم فراوان‏تر، و آثارم زشت‏تر، و کردارم شنیع‏تر، و گستاخیم
فِى الْباطِلِ تَهَوُّراً، وَاَضْعَفُ عِنْدَ طاعَتِکَ تَیَقُّظاً، وَاَقَلُّ
در باطل شدیدتر، و بیداریم براى طاعتت بسیار ضعیف‏تر، و هشیارى
لِوَعیدِکَ انْتِباهاً وَارْتِقاباً مِنْ اَنْ اُحْصِىَ لَکَ عُیُوبى، اَوْ
و مراقبتم در مقابل تهدیدت ناچیزتر از آن است که بتوانم عیوبم را در پیشگاهت شماره کنم، یا


اَقْدِرَ عَلى‏ ذِکْرِ ذُنُوبى، وَ اِنَّما اُوَبِّخُ بِهذا نَفْسى طَمَعاً فى
قدرت یاد کردن گناهانم را داشته باشم، و خود را به این صورت نکوهش مى‏کنم زیرا که به
رَأْفَتِکَ الَّتى بِها صَلاحُ اَمْرِ الْمُذْنِبینَ، وَ رَجآءً لِرَحْمَتِکَ
مهرت چشم طمع دارم که اصلاح کار گنهکاران وابسته به مِهر توست، و هم از باب امید به رحمت توست
الَّتى بِها فَکاکُ رِقابِ الْخاطِئینَ. اَللَّهُمَّ وَهذِهِ رَقَبَتى قَدْ
که آزادى خطاکاران در گرو آن است. خداى من، این گردن من است که
اَرَقَّتْهَا الذُّنُوبُ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاَعْتِقْها بِعَفْوِکَ،
گناهان آن را در بند کرده، پس بر محمد و آلش درود فرست، و آن را به عفوت از عذاب بِرَهان،
وَهذا ظَهْرى قَدْ اَثْقَلَتْهُ الْخَطایا، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ،
و این پشت من است که بار خطاها آن را سنگین نموده، پس بر محمد و آلش درود فرست،


وَخَفِّفْ عَنْهُ بِمَنِّکَ. یااِلهى، لَوْ بَکَیْتُ اِلَیْکَ حَتّى‏ تَسْقُطَ
و به بخششت آن را سبک فرما. اى خداى من، اگر به درگاهت آنقدر زارى کنم که
اَشْفارُ عَیْنَىَّ، وَانْتَحَبْتُ حَتّى‏ یَنْقَطِعَ صَوْتى، وَ قُمْتُ لَکَ
پلک چشمانم برهم اوفتد، و چندان به گریه و ناله صدا بلند کنم که صدایم قطع گردد، و چندان به پیشگاهت
حَتّى‏ تَتَنَشَّرَ قَدَماىَ، وَ رَکَعْتُ لَکَ حَتّى‏ یَنْخَلِعَ صُلْبى،
برپاى ایستم که پایم ورم کند، و آنقدر برایت رکوع نمایم که استخوانهاى پشتم از هم بپاشد،
وَ سَجَدْتُ لَکَ حَتّى‏ تَتَفَقَّاَ حَدَقَتاىَ، وَاَکَلْتُ تُرابَ الْأرْضِ
و چندان سجده کنم که چشمهایم از کاسه درآید، و در همه عمرم خاک زمین
طُولَ عُمْرى، وَ شَرِبْتُ مآءَ الرَّمادِ اخِرَ دَهْرى، وَذَکَرْتُکَ
خورم، و تا زنده‏ام آب آلوده به خاکستر بنوشم، و در اثناى این احوال

 
فى خِلالِ ذلِکَ حَتّى‏ یَکِلَّ لِسانى، ثُمَّ لَمْ اَرْفَعْ طَرْفى اِلى‏
چندان ذکر تو گویم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روى شرمسارى چشم به
افاقِ السَّمآءِ اسْتِحْیآءً مِنْکَ، مَا اسْتَوْجَبْتُ بِذلِکَ مَحْوَ
آفاق آسمان باز نکنم، با این همه مستحق محو
سَیِّئَةٍ واحِدَةٍ مِنْ سَیِّئاتى. وَ اِنْ کُنْتَ تَغْفِرُ لى حینَ اَسْتَوْجِبُ
یکى از گناهانم نخواهم بود، و اگر به وقتى که سزاوار آمرزشت شوم مرا
مَغْفِرَتَکَ، وَ تَعْفُو عَنّى حینَ اَسْتَحِقُّ عَفْوَکَ فَاِنَّ ذلِکَ غَیْرُ
بیامرزى، و در آن زمان که مستحق عفوت شوم از من بگذرى، همانا این آمرزش و بخشش
وَاجِبٍ لى بِاسْتِحْقاقٍ، وَلا اَنَا اَهْلٌ لَهُ بِاسْتیجابٍ، اِذْ کانَ
به خاطر استحقاق من نیست، و من این شایستگى را ندارم، زیرا


جَزآئى مِنْکَ فى اَوَّلِ ما عَصَیْتُکَ النّارَ، فَاِنْ تُعَذِّبْنى فَاَنْتَ
جزاى من در نخستین گناه آتش جهنم بود، پس اگر مرا به عذاب مبتلا کنى
غَیْرُ ظالِمٍ لى. اِلهى، فَاِذْ قَدْ تَغَمَّدْتَنى بِسِتْرِکَ فَلَمْ تَفْضَحْنى،
بر من ستم نکرده‏اى. اى خداى من، اکنون که مرا به پرده‏پوشیت در پوشیده و رسوایم نکرده‏اى،
وَ تَاَنَّیْتَنى بِکَرَمِکَ فَلَمْ تُعاجِلْنى، وَ حَلُمْتَ عَنّى بِتَفَضُّلِکَ
و به بزرگواریت با من مدارا نموده‏اى و به کیفرم عجله نکرده‏اى، و از سرِ فضلت بردبارى ورزیده‏اى
فَلَمْ تُغَیِّرْ نِعْمَتَکَ عَلَىَّ، وَلَمْ تُکَدِّرْ مَعْرُوفَکَ عِنْدى،
و نعمتت را از من زایل نساخته‏اى، و احسانت را بر من تیره ننموده‏اى،
 
فَارْحَمْ طُولَ تَضَرُّعى، وَ شِدَّةَ مَسْکَنَتى، وَ - سُوءَ مَوْقِفى. اَللَّهُمَّ
پس بر طول زاریم، و سختى زمینگیریم، و بدى حالم رحمت آر. بارخدایا،


صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَ قِنى مِنَ الْمَعاصى، وَ اسْتَعْمِلْنى
بر محمد و آلش درود فرست، و مرا از گناهان حفظ کن، و به
بِالطّاعَةِ، وَ ارْزُقْنى حُسْنَ الْاِنابَةِ، وَ طَهِّرْنى بِالتَّوْبَةِ، وَ
طاعتم وادار، و حُسن بازگشت قلبى را روزیم فرما، و از لوث گناه به توفیق توبه پاکم کن،
اَیِّدْنى بِالْعِصْمَةِ، وَ اسْتَصْلِحْنى بِالْعافِیَةِ، وَ اَذِقْنى
و به موهبت عصمت تأییدم نما، و امر حیات و زندگیم را با عافیت به صلاح آر، و
حَلاوَةَ الْمَغْفِرَةِ، وَ اجْعَلْنى طَلیقَ عَفْوِکَ وَعَتیقَ رَحْمَتِکَ،
شیرینى عفوت را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمتت قرار ده،
وَ اکْتُبْ لى اَماناً مِنْ سُخْطِکَ، وَ بَشِّرْنى بِذلِکَ فِى الْعاجِلِ
و از خشم خود خطّ امانم ده، و هم اکنون نه در آینده به مژده آن خوشحالم کن،


دُونَ الْاجِلِ، بُشْرى‏ اَعْرِفُها، وَ عَرِّفْنى فیهِ عَلامَةً اَتَبَیَّنُها،
مژده‏اى که آن را بشناسم، و با نشانه‏اى که آن را آشکار ببینم آگاهم فرما،
اِنَّ ذلِکَ لایَضیقُ عَلَیْکَ فى وُسْعِکَ، وَلایَتَکَاَّدُکَ فى‏قُدْرَتِکَ،
که این کار از توان تو بیرون نیست، و از قدرتت بر تو دشوار نباشد،
وَ لایَتَصَعَّدُکَ فى اَناتِکَ، وَ لایَؤُودُکَ فى جَزیلِ هِباتِکَ الَّتى
و با توجه به حلمت بر تو سخت نیست، و در قبال بخشدَلَّتْ عَلَیْها ایاتُکَ، اِنَّکَ تَفْعَلُ ما تَشآءُ، وَتَحْکُمُ ما
آیات تو گواه آنهاست بر تو سنگین نیاید، که همانا تو هر چه خواهى کنى، و به هر چه اراده‏ات
تُریدُ، اِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَىْ‏ءٍ قَدیرٌ.
تعلق گیرد فرمان دهى، که تو بر هر کار و همه چیز توانایى.
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب