بلعم باعورا
 
درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ
چهار شنبه 11 مرداد 1391برچسب:بلعم باعورا, :: 11:29 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

بلعم باعورا، معاصر با حضرت موسى عليه السلام بود مدت دويست سال خدا را عبادت كرد و به مقاماتى رسيد كه چون سر به آسمان بلند مى‏كرد حجاب برايش كنار مى‏رفت و عرش و كرسى را مى‏ديد و هر دعائى مى‏كرد بلافاصله مستجاب مى‏شد.
با طلوع و ظهور حضرت موسى كه مردم را به يكتاپرستى دعوت و از بت‏پرستى برحذر مى‏داشت بيم و هراس در دل فراعنه كه موقعيت خود را در معرض خطر مى‏ديدند ايجاد شد و در مقام چاره‏جوئى برآمدند.
تصميم گرفتند به بلعم باعورا مراجعه كنند و از او بخواهند تا از خدا بخواهد شرّ موسى را از آنها دفع كند! ارجنا پادشاه اردن باتفاق عده‏اى از امراء و شخصيت‏ها، خدمت بلعم با عورا رسيدند و خواسته خود را مطرح و از او خواستند تا از خدا بخواهد آنها را ازتعرض موسى حفظ كند! بلعم كه حضرت موسى را فرستاده خدا و مبشّر خير و صلاح مى‏دانست آنها را موعظه كرد كه متابعت موسى را قبول كنند و از مخالفت با او اجتناب نمايند فراعنه كه نتوانستند بلعم باعورا را تحت تأثير قرار دهند در مقام چاره‏جوئى برآمده و متوجه شدند كه بلعم به همسرش خيلى علاقمند است و بقول امروزيها بين شان (زن سالارى) حاكم است وتنها كسى كه مى‏تواند روى بلعم نفوذ داشته باشد همسر اوست تصميم گرفتند، از اين طريق بلعم را با خود همدست كنند، از آنجائى كه مى‏دانستند زنها به زر و زيور و طلا و جواهر خيلى علاقه دارند مقدار زيادى هدايا براى همسرش فرستادند و از او خواستند كه بلعم را مجبور كند تا از خدا بخواهد (شرّ موسى را از آنها دفع كند) اين كار را كردند و موثر هم واقع شد لكن بلعم در مقابل خواسته همسرش هم مقاومت كرد، سرانجام همسرش با همدستى فرزندان مشتركى كه داشتند بلعم را ناچار به تسليم نمودند.
مقرر شد به صومعه برود و در حق موسى نفرين كند هر بار كه مى‏خواست خودش را به صومعه كه عبادتگاه و محل برقرارى ارتباط او با خدا بود نزديك كند عوامل هشدار دهنده و بازدارنده‏اى او را باز مى‏داشتند حتى حمار او هم قدم بجلو بر نمى‏داشت و بامر خدا زبان باز مى‏كرد و او را از ارتكاب چنين كارى منع مى‏كرد، سرانجام در اثر پافشارى همسرش در همان خانه خودش، سر بسجده گذاشت و از خدا خواست كه موسى را از ادامه پيشروى باز دارد.
دعايش مستجاب شد و مدت چهل روز حضرت موسى در وادى تيه سرگردان شد قوم موسى هر چه راه مى‏رفتند، شب مى‏ديدند همان جاى اوليّه خود هستند حواريون حضرت موسى در مقام شكايت برآمدند و از او خواستند تا از خدا بخواهد آنها را نجات دهد.
حضرت موسى در مقام مناجات برآمد وعرض كرد خدايا من هدفى جز ارشاد وهدايت مردم ندارم چه شد كه ما را بر اين سرنوشت گرفتار فرموده‏اى: خطاب شد موسى بلعم باعورا كه از مقربين من است در حق شما نفرين - كرد عرض كرد خدايا منهم خودم را به تو نزديك مى‏دانم راضى نشو كه ما هم بيش از اين رنج و عذاب بكشيم خطاب شد، تو هم مى‏توانى درحق او نفرين كنى حضرت موسى عليه السلام سر به آسمان بلند و عرض كرد خدايا عزيزترين سرمايه بلعم (يعنى ايمانش را) از او بگير، كه اين بدترين نفرين بود خطاب رسيد موسى دعاى تو را هم مستجاب كردم وقتى كه به شهر آنها نزديك شدى اولين كسى كه به استقبالت مى‏آيد بلعم باعورا است جريان را با او در ميان بگذار و از او بخواه كه در مقابل عبادات چندين ساله‏اش سه حاجت از من بخواهد كه نزد خدا برآورده است.
هنگامى كه حضرت موسى و هارون وارد شهر اردن شدند مردم از آنها استقبال كردند و از دين آنها متابعت بعمل آوردند در بين جمعيت بلكه پيشاپيش جمعيت بلعم باعورا بودكه به حضرت موسى اداء احترام كرد حضرت از او گله كرد كه چرا در حق ما نفرين كردى؟ كه من هم متقابلاً از خدا خواستم ايمانت را از تو بگيرد؟ اما در مقابل عبادات چندين ساله‏ات هم خدا سه حاجت از تو برآورده مى‏كند.
بلعم بشدت دل‏تنگ و غمگين شد نزد زنش رفت و گفت: ديدى چه بر سرم آوردى؟ خداوند ايمانم را از من گرفته و در مقابل عبادات چندين ساله‏ام سه حاجتم را برآورده مى‏كند (مؤلف مى‏گويد: اگر سلب توفيق از او نمى‏شد با همين سه حاجت هم مى‏توانست دنيا و آخرتش را تأمين كند) زنش گفت: يكى از سه حاجت را در اختيار من بگذار و دو تاهم براى خودت. بلعم با اين پيشنهاد هم موافقت كرد زن گفت: از خدا بخواه مرا به سن جوانى برگرداند و از نعمت زيبائى كامل و كم نظير بهره‏مندم نمايد! بلعم اين دعا را در حق او كرد و او به زيبائى بى نظير آراسته شد كارش به جائى رسيد كه زيباترين و متشخص‏ترين مردها دور و بر او جمع شدند و او ديگر به بلعم اعتنائى نمى‏كرد اين عمل براى بلعم در حكم بدترين شكنجه و عذاب روحى بود لذا دومين حاجتى كه از خدا خواست، اين بود كه اين زن را به صورت سگى مسخ كن اين حاجت هم براورده شد و زن بصورت سگى دو رو بر خانه و بچه‏هايش پرسه مى‏زد و به هنگام غذا خوردن استخوآنهاوته مانده سفره را جلوى او مى‏ريختند او كه قادر به خوردن استخوآنهانبود پوزه‏اش را روى دستهايش مى‏گذاشت، و آشكارا اشگ از ديدگانش سرازير مى‏شد و بچه‏هايش هم دورو بر او را گرفته و گريه مى‏كردند سرانجام سومين حاجتش را از خدا خواست كه خدايا او را به حالت اولش برگردان كه اين دعا هم مستجاب شد ايمانش رفت و از سه جاتش هم بهره‏اى نصيبش نشد. و سرانجام بى ايمان از دنيا رفت مولوى درباره او سروده:
بلعم باعور وابليس لعين
زامتحان آخرين گشته بهين
عاقبت رسوائى آمد حالشان
هم شنيده باشى از احوالشان

منبع:http://www.mousaviboroujerdi.com/maj/j5/5085--85-5


نظرات شما عزیزان:

جعفر
ساعت7:11---22 شهريور 1392
سلام وب جالبی دارین اتفاقی بهش بر خوردم اومیدوارم موفق باشید

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب