مورچه عاشق
 
درباره وبلاگ


خدا یا آن گونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم،و ان گونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم ________ _______ ______ _____ ____ بی انتهــــــــــــــــــــــــــــــــاتــریــــن
بــــی انـتــهــاتــریــن
عــبــرتـــــــــــــــ
جمعه 11 فروردين 1391برچسب:مورچه عاشق, :: 21:46 ::  نويسنده : حــسیـــنــــــ

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های


پایین کوه بود. از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟


مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید


و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم. حضرت سلیمان فرمود: تو

اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی


مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم... حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار


مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد. مورچه رو به آسمان کرد و گفت:


خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در
می آ ورد...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب