موضوعات
آرشيو وبلاگ
بــــی انـتــهــاتــریــن عــبــرتـــــــــــــــ یک شنبه 29 آبان 1390برچسب:داستانهای شندیدنی, :: 11:35 :: نويسنده : حــسیـــنــــــ
صدای خدا را بشنوم ندا آمد: به ناله و توبه گنهکار گوش کن *********************** می خواستم خدا را نوازش کنم... ندا رسید: کودک یتیم را نوازش کن *********************** می خواستم دستان خدا را بگیرم...
گفتند: دستان افتاده ای را بگیر
خواستم چهره خداوند را ببینم... ندا آمد: بصورت مادرت بنگر... *********************** خواستم رنگ خدا را ببینم...
گفتند: بی رنگی عارفان را بنگر... *********************** می خواستم دست خدارا ببوسم ندا رسید: دست کارگری را که درست کار می کند ببوس... *********************** خواستم به خانه خدا بروم صدا آمد: قلب انسان مومن را زیارت کن *********************** ندا آمد: صدای نفس عاشق صادق را بشنو
خواستم خدا را در عرش ببینم ندا رسید: به انسانی که به دستور خدا حرکت میکند بنگر...
خواستم نور الهی را مشاهده کنم
گفتند: از پرخوری و شکم سیر فاصله بگیر... ***********************
می خواستم به خدا به پیوندم... ندا آمد: از بقیه ببر...حتی از خودت...
*********************** خواستم صبر خدای را ببینم... صدا آمد: بر زخم زبان بندگان تحمل کن
*********************** خواستم سیاست الهی را مشاهده کنم... ندا آمد: عاقبت گردنکشان را ببین...
خواستم خدای را یاد کنم...
ندا آمد: ارحام و خویشانت را یاد کن. *********************** خواستم که دیگر نخواهم... ندا آمد: امورت را به او واگذار کن و برو... ********************** کعبه را گفتم تو از خاکی من از خاک چرا باید به دورت من بگردم؟ ندا آمد: تو با پا آمدی باید بگردی
برو با دل بیا تا من بگردم
منبع: http://www.amiryazdan.blogfa.com/cat-57.aspx نظرات شما عزیزان:
|
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
تبادل لینک هوشمند |
||